من تو رو دوست دارم ... تنهات نمی زارم
من تو رو این لحظه این دم ... از ته دلم می خونم ...
من تو رو دوست دارم ... تویی تنها آنچه دارم
من تو رو امروز همینجا ... واسه ی همیشه دارم ...
اون روزی که تو رو دیدم ... حتی فکرشم نداشتم ...
که یه روز دستای سردت ... یا که اون آغوش گرمت .. به روی قلب من وا شه
می دونم تو هم می دونی ... که این همه صبوریت ... باعث شد من و تو ما شه
من تو رو دوست دارم ... تو رو دوست دارم ...دیگه تنهات نمی زارم ...
من تو رو دوست دارم ... تو رو دوست دارم ... تو بدون که هستی آروم و قرارم ...
ستاره ی کم نور
این عکس رو از کجا گیر آوردی ؟
پاسخحذفلیوان ولو شده روی میز ، آب(یا شایدم یه چیز دیگه!)
از کف رفت دل لیوان
و دوست داشتن
...؟
نمیدونم !
از تو بر میاد همه چیز رو به هیچ چیز ربط بدی
ساده ولی قشنگ بود کیان جان
پاسخحذفموفق باشی دوست خوبم.
دوست عزیز عالی بود
پاسخحذفهر چند نوشته گوشه صفحتونکمی آزارم داد، اما با این همه لذت بردم.
اگه اجازه بدی می خوام با ذکر نام خودت، «شعر نمی نویسم» رو تو وبلاگم بذارم، به همراه لینک وبلاگت.
خیلی قشنگ بود
پاسخحذفولی همیشه یادت باشه تا خوب تحقیق کنی و وقتی کسی را واقعا لایق دانستی روحت و تقدیمش کنی
دوست دارم پسر گلم
دل ز دستم می رود....
پاسخحذفگاهی به نگاهی بر روی آب
دل ز دستم می رود و انعکاس بودن تو را در این زلال آب می بینم پاکیت برکت زلالی این آب است
خوب شد ليوان آبم نشکست!
پاسخحذف